زندگی پرفراز و نشیب منصور بهرامی اسطوره تنیس ایران به روی پرده میرود.
تنیسفا – نشریه ددلاین در گزارشی اختصاصی از انتخاب امیر جدیدی بازیگر نامدار سینمای ایران برای ایفای نقش منصور بهرامی در فیلمی سینمایی خبر داد.
این فیلم محصول فرانسه و بریتانیا است و رومالد بولانژه کارگردانی آن را بر عهده دارد.
داستان فیلم از دوران سخت تبعید بهرامی در فرانسه پس از انقلاب ایران آغاز میشود و مسیر پرفراز و نشیب او تا رسیدن به قلههای تنیس جهان را به تصویر میکشد.
بهرامی سال ۱۳۳۵ در فراهان در استان مرکزی چشم به جهان گشود. آشنایی او با تنیس از طریق شغل پدرش در امجدیه رقم خورد. بهرامی در خاطرات خود میگوید پدرش توانایی مالی خرید راکت تنیس را نداشت و به همین خاطر او با استفاده از ماهیتابه تنیس را یاد گرفت.
استعداد ذاتی منصور اما به سرعت آشکار شد و او خیلی زود پلههای ترقی را طی کرد و به عضویت تیم ملی تنیس ایران درآمد. اما دوران طلایی بهرامی دیری نپایید و با وقوع انقلاب اسلامی، تنیس مورد غضب قرار گرفت و او مجبور به ترک وطن شد.
مهاجرت اجباری نقطه عطفی در زندگی بهرامی بود. او که روزهای سختی را در غربت سپری میکرد، ناامید نشد و با تلاش و پشتکار مثالزدنی، توانست بعد از بازنشستگی با حرکات نمایشی خود به شهرت و محبوبیت فوقالعادهای در سطح جهان برسد.
منصور بهرامی در مورد ساخت فیلمی از زندگی خود گفت: «افراد زیادی به من گفتهاند که سرگذشتم بسیار سینمایی است و باعث افتخار است که فیلمی بلند بر اساس زندگی من ساخته میشود. امیر جدیدی یک بازیگر استثنایی است. او واقعاً میتواند در قالب نقشش فرو برود. یکی از شانسهای بزرگ این پروژه این است که او یک بازیکن نیمهحرفهای تنیس است.»
انتخاب امیر جدیدی برای ایفای نقش منصور بهرامی، انتخابی هوشمندانه به نظر میرسد. بازیگر فیلم «قهرمان» که سابقه دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم فجر را در کارنامه دارد، از علاقهمندان پروپا قرص تنیس است و سابقه حضور در اردوی تیم ملی تنیس ایران را نیز دارد.
حضور امیر جدیدی در این فیلم به عنوان بازیگری محبوب و آشنا به تنیس، میتواند به خلق یک اثر سینمایی جذاب و پرمخاطب کمک کند.
گفتنی است شرکت فرانس تیوی حق پخش جهانی این فیلم را پیش از تولید خریداری کرده است و انتظار میرود که فیلم در جشنواره کن امسال به فروش بینالمللی برسد.
سلام من توقع داشتم منصور خان یک مقدار بیشتر دنبال یک فردی میگشتن که خیلی نزدیک بهش بود نه یک آدم غریبه