منصور بهرامی اسطوره تنیس کشورمان چندی پیش مهمان ژیان قمیشی در برنامه «رُک» بود و با او به مرور خاطرات تلخ و شیرین زندگی خود پرداخت.
تنیسفا – منصور خان بهرامی ورزشکاری است که پس از بازنشستگی به اوج شهرت و محبوبیت رسید و از این جهت داستان زندگی او با هر ورزشکار دیگری متفاوت است. وقتی تنها ۲۰ سال داشت انقلاب پیروز شد و ورزش تنیس که برچسب اشرافی را یدک میکشید مورد غضب حاکمیت جدید قرار گرفت و به محاق رفت. مهاجرت اما افق جدیدی را به روی این نابغه ایرانی گشود و سرنوشت او را برای همیشه تغییر داد.
مصاحبه با صحبت درباره دوران کودکی منصور خان آغاز میشود، از باشگاه امجدیه و زمانیکه منصور کوچک تنها اجازه داشت به عنوان توپجمعکن وارد زمین شود و حق بازی کردن نداشت. منصور خان از الگویش شیرزاد اکبری و راکتی که از او هدیه گرفت سخن گفت و از لحظه غمانگیزی که بلافاصله شیرینی این هدیه را به کاماش تلخ کرد: «خیلی خوشحال و هیجانزده بودم که بالاخره صاحب یک راکت واقعی شده بودم؛ اولین راکت زندگیام. ساعت یک ظهر بود، هوا خیلی گرم بود و هر ۱۳ زمین باشگاه امجدیه خالی بودند. دوستی داشتم که آنجا حق بازی کردن داشت. او با شوق زیادی گفت منصور بیا برویم بازی کنیم. نمیتوانستم این فرصت را از دست بدهم. وارد زمین شدیم و هنوز یک دقیقه از بازی ما نمیگذشت که متوجه شدم نگهبانان من را دوره کردهاند. تنها چیزی که لازم بود از من بخواهند این بود که بگویند: گورت را گم کن، و مشکلی نبود من میدانستم که باید آنجا را ترک کنم. اما یکی از آنها مرا گرفت و بالای سرش برد و چندین بار به زمین کوبید طوریکه فکر میکردم زنده نخواهم ماند و این آخرین روز زندگی من است، خون همهجا پاشیده بود و نمیتوانستم حتی تکان بخورم. نگهبان به سمت راکتم رفت، التماسش کردم به راکتم دست نزند اما او نگاه غضبآلودی به من کرد راکت را برداشت و روی پله گذاشت و از وسط نصفش کرد. این اولین خاطرهام از اولین راکتم است.»
اما منصور خان مصممتر از آن بود که به این راحتیها تسلیم شود؛ او آنقدر سرسختی نشان داد که مسئولین فدراسیون با دیدن نبوغ و پشتکار زیادش بالاخره رضایت دادند تا به صورت حرفهای تنیس را ادامه دهد: «وقتی ۱۳ ساله بودم فدراسیون دو تا راکت به من داد و گفت منصور از الان میتوانی بروی و هر موقع و هر چقدر که میخواهی تنیس بازی کنی، از همان موقع بود که پیروزیهایم شروع شد. وقتی ۱۴ سالم بود در مسابقات زیر ۱۶ سال و زیر ۱۸ سال قهرمان میشدم… حتی با یه تکه چوب میتوانستم افرادی را شکست بدهم که ۱۰ سال بود تنیس بازی میکردند. همین الان هم میتوانم بازیکنانی که در سطح آماتور بازی میکنند را با یه تکه چوب ببرم… بگذریم وقتی که دیگر ۱۶ ۱۷ سالم شد من جزو سه بازیکن برتر کشور بودم.»
درست اما زمانی که میرفت منصور و دیگر همنسلانش سری در بین سرها دربیاورند، انقلاب رخ داد و دنیای آنها دستخوش یک تغییر بزرگ شد. تنیس برچسب «طاغوتی» خورد و باشگاههای تنیس تعطیل شدند. ایران که در دهه ۵۰ چندین دوره میزبان یکی از تورنمنتهای سطح بالای جهان با نام «آریامهر کاپ» بود ناگهان به کشوری تبدیل شد که تنیس دیگر در آن جایی نداشت. منصور خان در همینباره توضیح داد: «آن زمان ما یکی از بزرگترین مسابقات تنیس جهان را در ایران داشتیم و سال ۱۳۵۵ آخرین سالی بود که این مسابقات برگزار شد. سال ۱۳۵۶به خاطر تظاهرات و شلوغی خیابانهای تهران هیچ بازیکنی جرأت نکرد به ایران بیاید و به همین علت مسابقات لغو شد و در بهمن ۵۷ هم که انقلاب پیروز شد و این مسابقات دیگر برگزار نشد. آنها معتقد بودند که تنیس ورزشی آمریکایی و کاپیستالیستی است و آن را نمیخواستند. البته آنها سعی در متوقف کردن همه ورزشها داشتند ولی ورزشی که بیش از همه آسیب دید تنیس بود. چون ورزشی بود که متعلق به قشر مرفه بود و زنان با دامن کوتاه بازی میکردند. بعد از مدتی باشگاههای تنیس رسماً بسته شدند و ما بعد از مدتی شاهد رشد درخت و گیاه در زمینهای تنیس بودیم که خیلی برای ما دردناک بود.»
با تلاشهای منصور و سایر قهرمانان تنیس، مسئولین در سال ۱۳۵۹به برگزاری مسابقهای با عنوان «انقلاب» رضایت دادند که جایزهاش یک بلیت رفتوبرگشت به یونان بود. بلیتی که همچون یک بلیت بختآزمایی سرنوشت منصور ۲۴ ساله را برای همیشه تغییر داد. منصور قهرمان شد و بلیت یونان را با بلیت نیس فرانسه عوض کرد و قدم در مسیری تازه گذاشت.
مهاجرت گرچه شروعی دوباره برای منصور بود اما سختیهای خودش را هم داشت. او که تا آن زمان میتوانست به یکی از ستارههای جهانی تنیس بدل شود، حالا مهاجری غیرقانونی در فرانسه بود که باید خودش را از دست پلیس مهاجرت مخفی میکرد: «اگر تنیس تعطیل نمیشد هرگز ایران را ترک نمیکردم. عاشق ایران بوده و هستم، اما چارهای جز مهاجرت برایم باقی نمانده بود. مهاجرت به فرانسه آسان نبود… ویزایم مهلت زیادی نداشت و پلیس فرانسه ویزایم را تمدید نمیکرد و به من گفت که برای ماندن و کار کردن در فرانسه باید درخواست پناهندگی سیاسی بدهم. من نمیخواستم این کار را انجام بدهم چون دیگر نمیتوانستم به ایران برگردم و خانوادهام را ببینم… در سال ۱۹۸۱ من یک مهاجر غیرقانونی بودم که از پلیس مخفی میشد. به محض اینکه پلیس را از فاصله دور میدیدم باید مسیرم را عوض میکردم چون میترسیدم که ازم مدارک بخواهند و با اولین پرواز من را به ایران برگردانند.»
سالهای اول مهاجرت با سختی گذشت و منصور خان پس از مدتی به کمک رسانههای فرانسوی موفق به اخذ اقامت قانونی شد که به او اجازه میداد در مسابقات داخلی فرانسه شرکت کند، با این حال او تا مدتها اجازه خروج از فرانسه را نداشت. اگرچه منصور خان در دوران جوانی خود فرصت درخشش در میادین جهانی را پیدا نکرد، اما در سال ۱۳۶۸ و زمانیکه دیگر ۳۳ ساله شده بود نایبقهرمان بخش دونفره مسابقات رولان گاروس شد؛ افتخاری که تا به امروز نصیب هیچ تنیسباز دیگری از ایران نشده است.
دوران بازنشستگی را باید تولد دوباره منصور دانست. نبوغ منحصر به فرد او در اجرای حرکات نمایشی که از زمان کودکی یاد گرفته بود به وجه تمایز او بدل شد. منصور با حرکات شگفتانگیز نمایشی جانی تازه به مسابقات پیشکسوتان بخشید و استقبال تماشاگران از او باعث گردید این نابغه ایرانی به پای ثابت مسابقات اسطورههای تنیس تبدیل شود.
در ادامه قسمتی از مصاحبه منصور خان بهرامی با ژیان قمیشی را میشنوید.